ناراحتی ها !
چند ماه بعد از ازدواج من مادربزرگم (مامان بابا )به رحمت خدا رفتن و همه را ناراحت کردن روز های اول حمید رضا میگفت بریم خونه مادربزرگ چون اونا نزدیک ما بودن ما روز در میون خونه اونا بودیم و مادربزرگم هم اون رو به خاطر این که چندسال بعد به دنیا اومده بود و سالم بود و خیلی خودشیرینی میکرد دوستش داشتن خلاصه واسمون فوت مادربزرگ خیلی سخت بود ! بعد از فوت مادربزرگم دختر عموی عزیزم هم بعد ازچند وقت دار فانی را وداع گفت واز خدای منان برای این دو طلب آمرزش میکنم ! و برای خانواده ی پدریم مخصوصا عموم طلب صبر و بردباری میکنم ! خواهشمندم جهت شادی روح مادر بزرگ عزیزم و دختر عموی گلم صلوات بفرستید! متشکر !!!! ...
نویسنده :
نی نی و می نی
19:56